94/3/7
1:12 ع
اعتقاد و التزام به اصول اخلاقی جزء اولین التزامات بشری بوده که در ادوار مختلف زمانی تکامل یافته است و هر دینی به فراخور زمان نزولش به بعضی از این اصول اشاره نموده است. تا مرحله ای که خاتم انبیاء، محمد مصطفی(ص) هدف از بعثت خویش را کامل کردن اخلاق بیان مینمایند «انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق». اصول اخلاقی که از وحی و عقل نشأت گرفته از استحکام و استدلال بیشتری برخوردار میباشد به همین جهت آثار التزام به این اصول محسوستر و همگانیتر میباشد و یکی از ثمرات آن مصون ماندن اجتماع از آسیبهاست زیرا عدم تجاوز افراد به یکدیگر پایه تمامی قوانین است، درچنین اجتماعی جرم کاهش مییابد و فضائل اخلاقی به طور گسترده فزونی مییابد و افراد هم مقید به محکمه وجدان و درون بوده و هم مقید به کیفر بیرونی و اجتماع میباشند. اینها ثمره تقید به اوامر و نواهی اخلاقی برخاسته از وحی میباشد ولی در جوامع غیر دینی اصول اخلاقی وجود دارد که هیچ پایه و اساس علمی ندارد و از آن به نام اخلاق تابو نام برده میشود که دارای شرایطی غیر از شرایط مذکور میباشد. در مصاحبه آقای وایت با آقای راسل (فیلسوف انگلیسی)، به این نوع اخلاق اشاره شده است و علامه محمد تقی جعفری«ره» نیز این نوع اخلاق را به نقد کشیده اند. این نوشتار به بیان نظرات آقای راسل در رابطه با اخلاق و نقد علامه جعفری«ره» پرداخته است.
وایت:
منظور از اخلاق تابو چیست؟
راسل:
نوعی از قواعد مطلق اخلاقی، است بدون اینکه دلیلی برای آن اقامه شود. خصوصاً در محرمات که نباید آنها را انجام داد. البته گاهی برای بعضی از موارد دلایلی اقامه میشود.
نقد علامه جعفری«ره»:
در هر دورانی اقوام و ملل مختلفی بوده اند که به آداب ورسومی که گاهی عاری از دلیل بوده است، اعتقاد داشتهاند. البته بین منهیات تابو و منهیات مذهبی فرق است. منهیات تابو به هیچ اصل و دلیلی متکی نیست، اما منهیات مذهبی اعم از معاملات، حقوق اجتماعی، عبادات و سیاسات واجد علل و مصالحی است، در غیر عبادات روشن و قابل فهم همگانی میباشد، مثلاً در باب معاملات، منهیاتی از این قبیل وجود دارد: هرگز طرف خود را در معامله مغبون مساز، جنس معیوب را بدون اعلام مفروش و یا رباخواری ممنوع است. در باب حقوق اجتماعی به منهیاتی از این قبیل اشاره میشود: مپسند بر دیگران آنچه را که که برای خود نمیپسندی؛ سودجویی شخصی و مسامحه در تعلیم و تربیت دیگران، ممنوع میباشد. اما در باب سیاست، با منهیاتی مواجه هستیم، از قبیل: زمامداران در رهبری اجتماع، منافع شخصی خود را بر اجتماع، مقدم ندارند، در اجرای قوانین تفاوتی میان طبقات جامعه نگذارند و در تشخیص وسایل ترقی اجتماع مسامحه نورزند.
وایت:
مقررات اخلاق تابو چیست؟
راسل:
این مسأله بستگی به درجه تمدن دارد. اخلاق تابو از خصوصیات روحی بدوی ناشی میشود، از اخلاق تابو میتوان به دو مصداق اشاره نمود: اول، اگر کسی از ظرف رئیسی غذا بخورد، این امر منجر به مرگ انسان میشود، دوم، قوم داهوم بر این باور بودند که پادشاه نمیبایست چشم خود را برای مدتی در جهت معینی بدوزد، زیرا اگر او چنین کاری انجام دهد، از ناحیه قلمرو حکومتش طوفان بر میخیزد، بدین جهت قانونی وجود داشت که پادشاه داهوم مجبور بود همیشه دیدگان خود را به اطراف بگرداند.
وایت:
اینها انواعی از اخلاق تابو بودند، که در جوامع اولیه مشاهده میشد، اما درباره اجتماعات کنونی نظر شما چیست؟
راسل:
روش اخلاقی ما نیز تابو است. انواعی از «تابو» ها، حتی در امور خیلی با عظمت وجود دارد. یکی از مواردی که به طور مطلق گناه شمرده میشود و من هرگز مرتکب آن نشده ام این است که «چشم طمع به گاو (وسایل) همسایه ات ندوزی».
نقد علامه جعفری «ره»:
البته موهومات و خرافات در گذشته و حال فراوان دیده میشود، اما جواب آقای راسل از چند جهت باید بررسی شود.
اولاً: باید معلوم شود منظور از کلمه «معصیت» در این مورد چیست؟ آیا به هر کاری که مخالف قوانین اخلاقی باشد، معصیت اطلاق میشود و یا کاری که مخالف قوانین مذهبی باشد؟ اسلام مجرد نیت انجام کار خلاف را معصیت نمیشمارد، بلکه در اسلام، مرتکب شدن کار خلاف به عنوان معصیت شمرده میشود. اگرچه از حیث روانی، نیت سوء، قسمتی از انحراف میباشد. یعنی کسی که چشم طمع به وسایل همسایه میدوزد یا حسدی میورزد و به آن حسد جنبه عملی نمیدهد، چنین شخصی اعتدال روحی ندارد ولی هنوز انسانی معصیتکار نیست، لذا از جنبه حقوقی و مذهبی چنین شخصی مسئول نمیباشد، زیرا اسلام قصاص قبل از جنایت را منتفی میداند.
ثانیاً: به جهت اینکه معلوم شود اخلاق تابو با اخلاق مذهبی، هم سنخ نیست بعضی از مصادیق اخلاق اسلام را متذکر میشویم.
- «انما الاعمال بالنیات» تمام کردار انسانی از جهت ارزش، تابع نیت و هدفی است که عمل به اتکاء آن انجام میشود.
- «لایکون المؤمن مؤمناً حتی یرضی لاخیه ما یرضی لنفسه» انسان مؤمن دارای ایمان واقعی نمیباشد، مگر اینکه بپسندد برای دیگران آنچه را که برخود میپسندد.
- «کفی بالتجارب تأدیبا و تقلب الایام عظه» برای انسان، کافی است که از تجربه ها متنبه شود و از تحولات روزگار پند بگیرد.
- «من غلب عقله هواه افتضح» کسی که هوی و هوسش بر عقلش پیروز شود، رسوا میگردد.
- «صدر العاقل صندوق سرّه و البشاشه حبابه الموده و الاحتمال قبر العیوب و من رضی عن نفسه کثر الساخط علیه» سینه انسان خردمند محل رازهای اوست، خوشرویی مثل ریسمانی است که دوستی را جلب میکند، احتمال دادن نسبت به دیگران، محل دفن عیوب انسان است و کسی که از خودراضی باشد ناراضی از او زیاد میشود.
- «خالصوا الناس مخالطه ان مِتّم معها بکوا علیکم و ان عشتم حنوا الیکم» با مردم آنچنان دوستی کنید که اگر بمیرید در فراق شما بگریند و اگر زنده باشید به شما رغبت کنند.
- « اعجز الناس من عجز عن اکتساب الأخوان و اعجز منه من ضیّع من ظفر بره منهم» ناتوان ترین مردم کسی است که از پیدا کردن دوست ناتوان باشد و ناتوان تر از او کسی است که دوستی را پیدا کند، بعد او را ضایع کرده و از دست بدهد.
- «فوت الحاجة اهون من طلبها الی غیر اهلها» برطرف نشدن احتیاج، بهتر از پیشنهاد آن به غیر اهل است.
جملات فوق و امثال آن از فضائل عالیه اخلاق اسلامی میباشد که بین موارد ذکر شده و اخلاق تابو هیچ سنخیتی وجود ندارد. زیرا برای موارد فوق دلایل منطقی وعلمی موجود است پس نمیتوان نتیجه گرفت که اخلاق مذهبی، همان اخلاق تابو است.
وایت:
راجع به قوانینی که جنبه واقعی تری دارد چه میگویید، آیا نمونه هایی از اخلاق تابو را میتوانید در آنها نشان بدهید؟
راسل:
البته مواردی از اخلاق تابو وجود دارد که کاملاً با اخلاق، سازش دارد. مثلاً: ترک کردن دزدی و قتل نفس؛ این دستورات با دلیل همراه هستند، اما نتایجی به بار میآورند که نباید داشته باشند، مثلاً: در مورد قتل نفس به نظر میرسد که این دستور حتی مانع کشتن کسی میشود که از زندگی قطع امید کرده و در رنج فراوانی به سر میبرد و در حالیکه من فکر نمیکنم یک فرد عاقل با آن موافقت داشته باشد.
نقد علامه جعفری «ره»:
اولاً: شاید آقای راسل منشاء دو قانون فوق را تابو بداند، اما هر دو قانون در زمان حاضر از جنبه حقوقی، الزامی عمومی دارند. ثانیاً: قانون منع دزدی، در صورت ضرر رسیدن به فرد، واجب نیست، رعایت شود. مثلاً در مذهب اسلام، آمده اگر انسان مضطر باشد میتواند به اندازه رفع اضطرار خود، از مال دیگری بردارد و بعد ضمان آن را پرداخت نماید. اما قانون قتل نفس، در موقعی که یأس از زندگی وجود دارد، شامل اخلاق تابو نمیگردد، زیرا این حقیقت در نزد تمام اقوام و ملل انسانی مسلم است که با اهمیت ترین پدیده جهان هستی، زندگی است. حال اگر از منظر خداشناسان به این مسئله نگاه کنیم، قتل نفس به کلی ممنوع است؛ زیرا به اعتقاد آنان خداوند، مالک زندگی و مرگ انسان است و تحمل شکنجه و ناراحتی برای جبران نقص های گذشته و تکامل بیشتر روح، یک امر منطقی میباشد. اما از نظر زندگی و شؤون طبیعی جوامع بشری میتوان دلایلی برای ممنوعیت این عمل ارائه نمود.
الف) تشخیص بیماریی که منجر به فوت انسان شود، فوق العاده دشوار است؛ زیرا مکرراً دیده و شنیده ایم که پزشکان معالج یک بیمار به طور قطع از زندگی فردی ناامید شده و معالجه را قطع نمودهاند و با این وجود، بیماری بهبود یافته است.
ب) پیشرفت های روزافزونی که در علم طب به وجود آمده، احتمال معالجه هرگونه بیماری غیر قابل علاج را میسر مینماید.
ج) اگر عده ای از انسانها به طور صددرصد زندگی آنها خاتمه یافته باشد. و تنها بهره آنها از زندگی شکنجه و آزار باشد، این سؤال پیش میآید که آیا این مسئله میتواند، مجوز قتل نفس این اشخاص گردد؟ قاعدتاً جواب منفی است، زیرا این تجویز باعث میشود که هر کسی به مجرد رو به رو شدن با ناملایمات سنگین اقدام به خودکشی نماید، در این حال دیگر مردم قبول نمیکنند که پزشک متخصص باید تجویز مرگ را بکند. بلکه خود راساً اقدام به این عمل میکنند، با این وجود، دیگر چه قدرتی میتواند مانع از خودکشیِ بیماری شود که با شکنجه روبرو است. این مطلب با نظر به اعتقاد آقای راسل در مورد طبیعت بشری و با توجه به اینکه وی بر این باور میباشد که در وجود آدمی زوایایی از جنون و عدم اعتدال وجود دارد، لذا چطور میتواند حق زندگی و مرگ را به دست چنین انسانی بدهد.
تهیه و تنظیم: زهرا شوشتری